فرهنگ و هنر

ترک دنیا در قیام حسینی

«حربن یزید ریاحی» اولین کسی بود که امام را از ورود به کوفه بازداشت و جزو فرماندهان لشکر عبیدالله  و از بزرگان کوفه بود اما در صبح عاشورا به راه امام فرزند رسولش فکر کرد و دنیای عبیدالله را به خودش واگذار کرد و راه دین را پیش گرفت

به گزارش کا 118، علی متقیان، عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ در بخش دوم یادداشت مربوط به قیام امام حسین (ع) به کسانی پرداخته است که تا آخرین لحظات عمرشان در کربلا حضرت را یاری کردند.

در بخش اول این یادداشت، به آن دسته از افرادی پرداخته شد که دین شان را به دنیا فروختند و در برابر وعده‌های پست و مقام و یا پیش بینی بدست آوردن مقام،  در مقابل امام ایستادند و موجب شدند میهمانی که خود به منطقه دعوت کرده بودند، و او با پشتیبانی این دعوت و  تایید نماینده‌اش، به سمت عراق حرکت ‌کرده بود، بدون در نظر گرفتن حرمت مهمان و دو بیعتی که از طریق نامه و دیگری  با نماینده حضرت انجام داده بودند، راه را برامام بستند و ایشان در بیابانی اسکان  یافت که از امکانات اولیه محروم بود و در مقابلش لشکری عظیم قرار دادند.

در این بخش به آن دسته از اصحاب امام می‌پردازیم که ترک دنیا کردند و بدون توجه به مواهب دنیوی، تا پای جان به امام زمان خویش وفادار ماندند .

آنچه مسلم است حرکت امام از مدینه  از روز اول طلب دنیا نبود. نه نشانی از جنگ داشت، نه قدرت طلبی. هدف احیای دین جدش بود و امر به معروف، مخالفت با یزید هم بدین خاطر بود که حضرت فرمود:  اگر حاکمی مثل یزید برمسلمانان مسلط شود و علی الاسلام والسلام 

امام حسین (ع) هنگامی که یقین حاصل کرد، نیروهای شامی در نظر دارند اسلحه‌ها را زیر احرام پنهان کرده و هنگام طواف کعبه، این خانه امن الهی، بر امام حمله کنند، حج تمتع را به فرادا تبدیل کرد و از مکه  به سمت کوفه حرکت کرد. در تمامی  مسیر، حتی بعد از اطلاع یافتن از شهادت مسلم بن عقیل، از جنگ نامی نمی‌برد. آنگونه که از اتفاقات و مذاکرات حضرت در مسیر و منازل مختلف بدست ما رسیده، نشان می‌دهد امام در مسیر، در منازل مختلف، افراد خاص و خوشنامی را برای حمایت و همراهی خود دعوت می‌فرمود. بعضی افراد با امام همراهی کردند و عاقبت بخیر شدند و بعضی دیگر به جای اجابت دعوت، پیشنهاد اهدای زره و سلاح، اسب، سکه و دینار می‌دادند، که امام از پذیرش آن خودداری می‌کردند و در پاسخ می‌فرمودند: می‌خواهم خودتان همراهی کنید.

در پذیرش دعوت امام، دنیاداران بزرگی مثل «زُهیربن قَین بَجَلی» را داریم که  از مردان شجاع قوم خود بود و از اموال دنیایی قابل توجهی برخوردار است. وقتی به حمایت از امام زمان خود دعوت شد، همه  امکانات و اموال را رها کرد و به لشکر امام پیوست و اعلام داشت که نه یک جان، اگر هزار جان داشتم  در راه امام حسین (ع) می‌دادم.

از سویی دیگر، «حبیب بن مظاهر اسدی»، آن پیرمرد باوفا، که از یاران امام علی و امام حسن به شمار می‌رفت، و از جمله افرادی بود که برای دعوت از امام نامه نوشته بود، این پیرمرد با تمام نشان و توانایی وموقعیتی که در کوفه داشت،شبانه از کوفه حرکت کرد و همه داشته‌های خود را گذاشت و نام خود را به عنوان بهترین یاران امام حسین (ع)  در کربلا ثبت کرد .

نمونه دیگر نپذیرفتن دنیا، در امان نامه‌ای است که شمر  در روز تاسوعا برای «ابوالفضل العباس (ع)» و برادرانش عبدالله ، جعفر و عثمان آورد. امان نامه‌ای که با آن در آن روز نجات جان بود و رسیدن بدنیا و مقام و ثروت. حضرت ابوالفضل (ع)، امان نامه را به صورت شمر پرتاپ کرد و نامی از خود بجای گذاشت که وفادارتر از او نمی‌توان یافت.

و یا در ماجرای شب عاشورا، وقتی امام چراغ‌ها را خاموش کرد و بیعت خود را برداشت، تعدادی به سوی دنیا رفتند و از لشکر امام حسین (ع) جدا شدند. آنها نتوانستند پذیرای این خطر شوند. آنها هم فکر می‌کردند که جان خود را  نجات دهند و برای چند روز عمر بیشتر در دنیا، از فیض عظیم یاری امام حسین (ع) باز ماندند. اما در مقابل آنها که ماندند وفاداری خود را به حدی اعلام کردند که خطاب به حضرت فرمودند اگر هزار بار کشته شویم و دوباره زنده شویم ، باز هم در رکاب شما می‌جنگیم و کشته می‌شویم. هریک از اصحاب  به سهم خود از جا بلند شدند و آمادگی خود را برای شهادت در راه خدا اعلام کردند، اصحاب امام آنقدر اعلام وفاداری کردند که امام فرمودند با وفاتر از شما اصحابی نیست و جایگاهشان را دربهشت به آنها نشان داد.  حضرت ابوالفضل العباس هم به نمایندگی خاندان حضرت و بنی‌هاشم سخن گفت و امادگی آنها را اعلام کرد.

در روز عاشورا هنگامی که ابن سعد اولین تیر را به اردوگاه امام پرتاب کرد و همه لشکر را به شهادت طلبید که به امیر عبیدالله بگویید من اولین تیر را پرتاپ کردم و در ماه حرام رسما جنگ را شروع کرد  و دستور حمله را صادر کرد. با آغاز جنگ از سوی لشکر کوفه، دفاع را برامام واجب کردند. یاران باوفای حضرت پس از اذن امام، از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و تا زنده بودند نگذاشتند بنی هاشم و فرزندان پیامبر(ص) به میدان بروند. حتی  در ظهر عاشورا ، هنگام  نماز، که امام به نماز ایستاد، دشمن دستور تیراندازی به سوی نمازگزاران را صادر کرد. یاران با وفای امام درمقابل تیر دشمن ایستادند تا تیر به امام برخورد نکند .این یاران ماندگار و وفادار برای امام خویش سنگ تمام گذاشتند و تا جان داشتند از امام خود دفاع کردند.

چهره شاخص پشت بدنیا کرده دیگر که به آخرت فکر کرد و به تمام امتیازهای دنیایی را زیر پا گذاشت، «حربن یزید ریاحی» بود.

حر اولین فرمانده لشکری است که راه را برامام بست و ایشان را از رفتن به کوفه باز داشت. وقتی با لشکر تشنه در بیابان گرم وارد شد، طلب آب کرد ، امام دستور داد هرچه آب دارید در اختیار بگذارید تا خود و اسبان شان سیراب شوند. هنگام ظهر اذان گفته شد و امام خطاب به حر فرمود نماز می‌خوانید؟. حر با لشکرش به امامت امام حسین ع اقامه نماز کردند. ‌ بعد از نماز  امام  خطاب به حر فرمود برله ما آمده‌ای یا علیه.؟ قصد استقبال داری یا جلوگیری از ادامه راه.؟ حربن یزید پاسخ داد آمده‌ام از ورود شما به کوفه جلوگیری کنم. امام فرمود با دعوت کوفیان با یک بار شتر دعوت نامه به این منطقه آمده‌ام.اگر اجازه ورود نیست، به ‌مدینه برمی‌گردیم یا جای دیگری می‌رویم. بعضی منابع گفته‌اند اول حر اجازه داد، بعد فرمان عبیدالله که رسید که اجازه بازگشت ندارند ، حضرت را به یک بیابان بدون امکانات و رفت و آمد، به نام کربلا هدایت کردند. بیابانی که کسی نتواند از آنها اطلاعی بدست آورد .

حر اولین کسی بود که امام را از ورود به کوفه بازداشت و جزو فرماندهان لشکر عبیدالله  و از بزرگان کوفه بود اما در صبح عاشورا به راه امام فرزند رسولش فکر کرد و دنیای عبیدالله را به خودش واگذار کرد و راه دین را پیش گرفت. به بهانه آب دادن به اسب از لشکر ابن سعد جدا شد و به کاروان امام حسین پیوست و خود را به امام عرضه کرد و با روحیه شرمندگی طلب عفو و اجازه پذیرش کرد. امام پذیرفت و به لشکری که تا چند دقیقه قبل فرمانده آن بود حمله کرد و به شهادت رسید. در لحظات آخر که امام سر حر را مانند همه شهدا به دامن گرفت به او فرمود  “انت الحر کما سمتک امک، وانت حر فی الدنیا وانت الحر فی الاخره” تو حر وآزاده هستی همانطوری که مادرت تو را حر و آزاده نامید و در دنیا و آخرت هم آزاده هستی. حر با این بازگشت جزو شهدای کربلا قرار گرفت و اهالی قبیله بنی تمیم پیکر مطهر اورا به قبلیه خود بردند و به خاک سپردند . حرم شریف حر از شهدای کربلا جدا شده است.

این چند نمونه که می‌توان موارد دیگری را به آن افزود، نشان می‌دهد که این حرکت معنوی با هدف استقامت و استمرار دین جد امام حسین (ع) صورت گرفت و آنها که به میدان حمایت از دین آمدند، تمام سختی‌ها را به جان خریدند تا دین حضرت محمد (ص) پایدار بماند و چون نیت خیر داشتند، دین پیامبر (ص)  استوار ماند و تا  قیامت نام این شهیدان و آثار و برکات آن پا برجاست.

 در مقابل، آنان که برای دنیا در مقابل این حرکت ایستادند و هر ظلمی را در حق اهل بیت علیهم السلام روا داشتند از دنیای ترسیم شده هیچ بدست نیاوردند، بلکه آنچه را داشتند هم در این راه از دست دادند و هریک با سختی و زندگی نکبت‌بار چند روزی ماندند و با ذلت و زبونی به زندگی آنان پایان داده شد .

آری، چنین است. وقتی شقاوت و بدبختی را برای کسی می‌دانند که دینش را به دنیای خودش بفروشد و از آن بدتر، کسی که دینش را بخاطر دنیای دیگران بفروشد ، نمونه عینی ترجمان این حدیث را می‌توان در کربلا پیدا کرد .

دو گروهی که هر دو به نام اسلام آمده بودند،  چگونه برای دنیا  و برای خدا و آخرت می‌جنگیدند. رمز بقای دین هم این حرکت عظیم است که امام و یارانش در جهت رضای خدا به میدان آمدند و امام هم در آخرین لحظات و پس از تحمل تمامی سختی‌ها و فشارها در گودال قتلگاه، رضایت خود را اعلام و صبر پیشه می‌کند و به خدای خود می‌گوید که « رضا برضائک»؛ راضی  هستم برای بدست آوردن رضایت خدا.  آنوقت خداوند برای آن رضایت برکتی می‌دهد که ۱۴۰۰ سال از یک حرکت خدایی و خالص می‌گذرد و همه سال‌ها و همه ایام حسینی است و همه روزها عاشوراهستند  و همه سرزمین‌ها کربلا. و همه قیام‌ها و حق طلبی‌ها به نام امام  حسین( ع) صورت می‌گیرد.

نکته‌ای که لازم است در این مختصر بدان اشاره و مورد تاکید قرارگیرد جنگ‌هایی است که در زمان پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امام حسین (ع) به انجام رسیده. این جنگ‌ها در چند نکته مهم اشتراک دارند . جدای از اهداف و معنویت‌ها،با تاکید می‌توان بیان داشت که در هیچ یک از جنگ‌ها، پیامبر و امام علی و امام حسین علیهم صلوات الله آغاز کننده جنگ نبوده‌اند و در تمامی جنگ‌ها طرف مقابل جنگ را آغاز کردند و از این سو دفاع شده است . دوم اینکه در این جنگ‌ها بدون استثنا احدی به اجبار به جنگ برده نشده و تمامی اصحاب و یارانی که در رکاب پیامبر و امام علی و امام حسین علیهم صلوات الله جنگیدند با رضایت خودشان بوده و اگر برای جنگ نرفته بودند و جنگی به آنها تحمیل شد، قبل از جنگ رضایت و بیعت شرکت کنندگان در جنگ گرفته شده بود، مثل شب عاشورا که امام رضایت همه را گرفت. 

انتهای پیام

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا