فرهنگ و هنر

یک دل کندن پدرانه

همان قدر که من دخترم را دوست داشتم دیگران هم فرزندانشان را دوست داشتند. به همین دلیل می بایست به جبهه بر می گشتم. اگر جلوی دشمن خالی می ماند به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کرد وخانواده های بسیاری را داغدار می کرد. مهر دخترم نمی بایست مرا از انجام وظیفه باز دارد.

به گزارش کا 118، امیر سرتیپ دوم غلامحسین دربندی از همرزمان شهید صیاد شیرازی در خاطره‌ای از ماه‌های نخست جنگ تحمیلی روایت می‌کند: دو ماه و نیم از آغاز جنگ تحمیلی گذشته بود ۴۸ ساعت مرخصی گرفتم.

دخترم مریم بزرگ‌تر شده بود. چهار ماهه بود و مرا نمی شناخت. خیلی دوست داشتنی شده بود. وقتی می‌خندید همه غم‌ها را فراموش می‌کردم. ۴۸ساعت به سرعت تمام شد و می‌بایست دل می‌کندم. نگاهی به او انداختم به رویم خندید.

همان قدر که من دخترم را دوست داشتم دیگران هم فرزندانشان را دوست داشتند. به همین دلیل می‌بایست به جبهه برمی‌گشتم. اگر جلوی دشمن خالی می‌ماند به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کرد و خانواده‌های بسیاری را داغدار می‌کرد. مهر دخترم نمی‌بایست مرا از انجام وظیفه باز دارد.

جنگ عراق علیه ایران نبود، بلکه همان طور که امام فرموده بود همه کفر با همه اسلام می‌جنگید و این وظیفه ما را سخت‌تر می‌کرد. به هر صورتی بود از دخترم خداحافظی کردم و با بوسه‌ای بر گونه‌اش از او جدا شدم و در اتوبوس و در حال عزیمت به جنوب چشمانم را بستم تا چهره زیبایش را بهتر بتوان تجسم کنم.

انتهای پیام

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا