فرهنگ و هنر

سپاه حفاظت از مسئولان چگونه تشکیل شد؟

به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه کا 118، محسن رفیق دوست می‌گوید: حفاظت از شخصیت‌های نظام یکی از دغدغه‌های اصلی مسوولان نظام بود. من قبل از این که ترورهای مسوولان توسط گروه فرقان و منافقین شروع شود این بحث را در سپاه مطرح می‌کردم که ما باید از شخصیت‌هایمان محافظت کنیم، همان طور که از امام محافظت می‌کنیم.

بعضی‌ها مخالفت می‌کردند و می‌گفتند اگر ما از شخصیت‌هایمان محافظت کنیم، این ها را از مردم جدا می‌کنیم و اعتقاد داشتند که غیر از امام خمینی(ره) که باید حفاظت شود بقیه باید بین مردم باشند تا اینکه سرلشکر قرنی ترور شد. وقتی سرلشکر قرنی ترور شد و اعلامیه ای منتشر شد که در آن اسامی ۳۷ نفر از مسوولان نظام را رسما در لیست ترور خود اعلام کرده بودند _ که خود ما هم جزو آن بودیم_ من باز اصرار کردم که باید از مسوولان نظام حفاظت شود.

درگیری فیزیکی با غرضی

آن موقع، آقای مهندس محمد غرضی هم در سپاه بود که من اصرار کردم باید این کار را بکنیم. گویا شورای فرماندهی مخالفت کرد و مهندس غرضی از جمله مخالفان سرسخت این طرح بود. بعد از ترور مرحوم شهیدقرنی، شهید مرتضی مطهری ترور شد. با این ترور، این بحث جدی مطرح شد. برخی با این اقدام مخالف بودند که از آن جمله مهندس غرضی بود که من سر این موضوع با او گلاویز شدم و او را به سینه دیوار زدم.

علاوه بر آن، تعدد مراکزی که حفاظت از شخصیت‌ها را برعهده داشتند و دچار اختلافاتی نیز می‌شدند در این تصمیم موثر بود. مثلا یک عده را کمیته حفاظت می‌کرد، یک عده را شهربانی و یک عده را سپاه. این‌ها در خیلی از جاها با هم تعارض پیدا می‌کردند. یعنی اگر شخصیتی را که سپاه حفاظت می‌کرد و آن شخصیت می‌خواست به مکانی خاص برود، آن مکان باید توسط سپاه کنترل می‌شد، ولی اگر حفاظت فردی با شهربانی بود و حفاظت دیگری با سپاه، این امر باعث تداخل وظایف می‌شد و گاهی اختلافاتی نیز پیش می‌آمد.

به عنوان مثال حفاظت از نخست وزیر با شهربانی بود، حالا ایشان می‌خواست به جایی برود و آقای هاشمی رفسنجانی هم می‌خواست بیاید – در حالی که حفاظت آقای هاشمی با سپاه بود – بچه‌های سپاه محافظان نخست وزیر را راه نمی‌دادند و بچه‌های شهربانی هم بچه‌های سپاه را. لذا ما درصدد برآمدیم تا واحد حفاظت از مسوولان را در یک نهاد امنیتی متمرکز کنیم.

نفوذی ها همچنان ترور می کردند

بعد از آن خودم بدون توجه به شورای فرماندهی سپاه، برای شخصیت‌هایی مثل آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای و دیگران محافظ گذاشتم. حتی در دفترم در مرکز خلیج، از مراکز سپاه، تشکیلاتی درست کردم و در همان جا با دو سه نفر از اعضای سپاه، ماشین ضدگلوله درست می‌کردم و برای تمام شخصیت های نظام محافظ می‌گذاشتیم.

بعد از این که ما برای تمام شخصیت‌های نظام محافظ گذاشتیم از دامنه ترورها کاسته شد. البته اگر جایی با نقشه و برنامه‌ریزی زیادی اقدام می‌کردند در آن موقع دیگر کاری از دست محافظین هم ساخته نبود. بعد از آن بیشتر ترورها از طریق حمله انتحاری یا از طریق افراد نفوذی صورت می‌گرفت مثل نفوذی حزب جمهوری اسلامی یا نفوذی در دفتر نخست وزیری و دادستانی و …

تشکیل سپاه انصار

مثلا ترور شهید محمدکچویی و چند مورد دیگر توسط نفوذی‌ها صورت گرفت. بعد سپاه، یگان حفاظت تشکیل داد و سازمان دایر کرد و آموزش ویژه‌ای داد. بعد ما یک سازمانی شبیه یک لشکر درست کردیم و بچه‌هایی که آنجا می‌رفتند جابجا می‌شدند. ولی چون در حفاظت از اشخاص تخصص پیدا کردند، حتی آن زمان که همه بچه‌ها به جبهه می‌رفتند جایگزین از خودشان داشتند. بنابراین حفاظت از شخصیت ها رسما به سپاه واگذار شد و تشکیلاتی ویژه به نام «مقر شهید مطهری» مسئولیت حفاظت از شخصیت‌ها را برعهده گرفت.

علاوه بر آن ما یک مجموعه اداری داریم که هنوز هم هست؛ یعنی بیت رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه و ستاد امنیت ملی که همه این ها در یک منطقه‌اند. خوب این منطقه باید از یک جا حفاظت شود. لذا در جلسه سران قوا تصویب شد که حفاظت از شخصیت‌ها و اماکن مربوط به شخصیت‌ها به سپاه واگذار شد و سپاه انصار شکل گرفت. واحد چک و خنثی و دیگر امکاناتش را هم خود من برایشان تهیه می‌کردم. یک گروه برای خنثی کردن جاهایی که احتمال بمب‌گذاری بود تعلیم دادند. هم برای آنها، هم برای گارد پرواز اسلحه‌ای خاص خریدیم که با استفاده از آن، عملیات به خوبی مدیریت می‌شد. برای مدیریت بهتر این اقدامات سپاه انصار تشکیل شد و موفق بود مگر، اتفاقاتی که توسط نفوذی ها انجام می شد.

منبع: خاطرات محسن رفیق دوست، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا