کارگری

عده‌ای گمان می‌کنند حق فقط مال آن‌هاست/ غیرمذهبی‌ها با کار زاویه دارند

عده‌ای گمان می‌کنند حق فقط مال آن‌هاست/ غیرمذهبی‌ها با کار زاویه دارند

به گزارش خبرنگار کا 118، نمایش «سلول شخصی» نوشته سیدمرتضی هاشمی و امیرحسین آلادپوش؛ با کارگردانی امیرحسین آلادپوش و بازی جلیل فرجاد، کامران تفتی و مجید نوروزی یکی از آثاری‌ که طی روزهای گذشته در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته؛ اثری با مضمونی مذهبی است که موضوع مهمی را دستمایه قرار داده است. این اثر از هشتم مردادماه روی صحنه رفت و اجرای آن تا بیست و سوم مردادماه ادامه داشت.

امیرحسین آلادپوش درباره مضمون و محتوای این اثر می‌گوید: عده‌ای گمان کنند که مسیر حق فقط مال آن‌هاست حتی تلاش دارند امام حسین (ع) را هم به جبهه خودشان ببرند تا بگویند ایشان با ماست و هرکس با ما نیست از این خیمه بیرون است! 

با آلادپوش درباره جزییات این اثر نمایشی گفتگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید: 

سلول-شخصی

در خلاصه نمایش «سلول شخصی» آمده است؛ یحیی مردی ۶۰ساله است که به جرم نامعلومی زندانی شده. سربازی که برای مراقبت از او گمارده‌اند، برای آزادی‌اش می‌کوشد اما یحیی…» درباره محتوای اثر توضیح دهید. 

ما موضوعی را انتخاب کرده‌ایم که در حال حاضر در جامعه خیلی درگیرش هستیم. اینکه عده‌ای گمان کنند که مسیر حق فقط مال آن‌هاست و حق را تصاحب کنند، موضوعی است که در حال حاضر وجود دارد. این عده خط کشی‌ها را به سلیقه خودشان انجام می‌دهند و حتی تلاش دارند امام حسین (ع) را هم به جبهه خودشان ببرند تا بگویند ایشان با ماست و هرکس با ما نیست از این خیمه بیرون است! 

درباره تعاملتان با سیدمرتضی هاشمی به عنوان دیگر نویسنده اثر بگویید.

من و آقای هاشمی حدود سی ساعت با هم درمورد پیگیری داستان و قصه جلسات ممتد داشتیم. قصه را با هم پیش بردیم و دیالوگ‌ها را ایشان نوشتند. بخش‌هایی از اثر هم حین روند تمرینات اصلاح شده‌اند.

حال که با یک سلول طرف هستیم، می توانیم بگوییم با اثری فرمالیستی مواجهیم؟

ما کار را بر اساس جریان سیال ذهن پیش برده‌ایم. این سلول مکانی است که هرکس ممکن است روزی در آن گیر بیفتند. او در این سلول تنهایی و گذشته خودش را می‌بیند؛ تا اینکه بتواند از این زندان شخصی که برای خودش ایجاد کرده، رهایی پیدا کند. گاه نیز اتفاقاتی آدمی را مجبور می‌کند تا در این زندان بماند.

شخصیت اصلی نمایش ما که یحیی نام دارد در دوران نوجوانی و جوانی درگیر چنین موضوعی می‌شود. او در نوجوانی و جوانی با آدم‌هایی برخورد می‌کند که چنین بحثی با او دارند. اینکه تو از خیمه بیرونی و امام حسین (ع) با ماست! این اتفاق باعث می‌شود یحیی با اینکه پدرش در شهرشان تعزیه‌خوان و امام‌خوان بوده، رفته رفته از دم و دستگاه امام حسین (ع) و اعتقاداتش فاصله بگیرد. چهل، پنجاه سال می‌گذرد و بعد دوباره موقعیتی پیش می‌آید که او دوباره به اعتقاداتش برگردد. چالش اصلی قصه ما هم همین اتفاق است. 

پرداختن به مسائل اجتماعی و پیش رفتن با اتفاقات جامعه به عنوان یک تئاتری چقدر مهم است؟ 

من و نویسنده اثر سیدمرتضی هاشمی که با هم دیالوگ‌ها را پیش بردیم و قصه را ساختیم؛ وقتی نام اسم امام حسین (ع) می‌آید و از عاشورا می‌گوییم، معتقدیم باید نگاهی هم به تاریخ داشته باشیم. این موضوع یکی از دغدغده‌های ما بود. من غیر از اینکه می‌خواستم نمایش با تم مذهبی ایام فعلی و ماه محرم ارتباط داشته باشد، می‌خواستم مسئله‌ای اجتماعی را هم مدنظر داشته باشیم. موضوعی که به آن پرداخته‌ایم هم در همین راستاست؛  این قضیه، مسئله‌ای است که در طول تاریخ وجود داشته است. معمولا اینطور بوده که کسانی مواردی را برای خودشان تصاحب می‌کرده‌اند و دیگران را نادیده می‌گرفته‌اند و نظرشان را نمی‌شنیده‌اند. هرچه جلوتر می‌رویم، می‌بینیم این رویه به فراخور ایام و به فراخور روزگار به شکل‌های مختلف وجود داشته است.

اینطور به نظر می‌رسد که برای نگرش درست نسل‌های جدید در مسائل مذهبی باید بیش از قبل بکوشیم.

موضوع این است وقتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد، پس از مدتی اصل قضیه معنای خودش را از دست می‌دهد. من اگر همیشه بگویم حق با من است، پس از مدتی حق معنای خودش را از دست خواهد داد. در این صورت اگر کسی از بیرون نگاه کند، می‌گوید اگر حق این است پس من با آن نیستم؛ زیرا باطل است. این انحصاری کردن گاه حقایق را از معنا تهی می‌کند. خسران این رویه خیلی بزرگ است. 

در این صورت خواسته یا ناخواسته تحریفی اتفاق می‌افتد که ایمان و اعتقاد مردم را هدف می‌گیرد. اصلا قشنگ نیست که قشر غالب یک جامعه به هیچ چیز اعتقاد نداشته باشند. 

متاسفانه ما در جامعه با چنین چالشی مواجه هستیم. اگر تاریخ را بررسی کنیم، خواهیم دید که اولیاء و ائمه(ع) ما هرگز کسی را پس نزده‌اند. نشنیده‌ایم که آنها به کسی گفته باشند چون این ویژگی، رفتار یا خصلت را داری پیش من نیا! این اتفاق را در تاریخ نداریم. به قول مولانا؛ «شیر را بچه همی‌ماند بدو/ تو به پیغامبر بچه مانی بگو». یعنی اگر ما هم می‌خواهیم سیره اولیاء را دنبال کنیم، نباید افراد را پس بزنیم. 

کمی درباره طراحی صحنه و نور نمایش «سلول شخصی‌» هم توضیح دهید. 

ما دوست داشتیم مخاطب جدا از فضای محتوایی کار، زمانی که به اجرای اثر می‌نشیند، هرچه جلوتر می‌رود آن پازل موجود بیشتر برایش تکمیل شود. ما در «سلول شخصی» با زندان و زندان‌بان طرف هستیم؛ یعنی دوست داشتیم مخاطب در نگاه اول با فضایی مواجه شود که با خودش بگوید این واقعا زندان است. همینطور که اثر جلو می‌رود و مخاطب آن را همراهی می‌کند با اشاره‌های متنی و بازی‌هایی که با نور داریم، او متوجه می‌شود که زندان، زندانی معمولی نیست و فضایی متفاوت دارد. هدف ما این بوده مخاطب را به فکر فرو ببریم و ماجرا را ذره ذره کشف کند. بنا به همین دلایل طراحی دکور را «رئال» در نظر گرفتیم. اما بازی‌هایمان با نور در راستای ایجاد فضای ذهنی کاراکترهاست. 

کامران تفتی، مجید نوروزی و جلیل فرجاد چقدر برای اجرای فعلی با شما تعامل داشتند؟ 

این دوستان واقعا با من و با کار همراه بودند. زمانی که متن را خواندند برای ارائه بهتر نقش‌ها و بهتر شدن نمایش و اجرا نکاتی داشتند که آن‌ها را بیان کردند. من و بازیگران با مشورت و گفتگو پیش رفتیم. مجموعه تئاتر شهر هم با ما خیلی همراه بود. من از این فرایند تا رسیدن به اجرا رضایت دارم. 

اجرا در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر همیشه برای کارگردان‌ها و بازیگران خوشایند است. با این حال از مکان اجرا و روند آن تا امروز راضی هستید؟ 

بله ما از هشتم مردادماه اجرای نمایش «سلول شخصی» را آغاز کردیم. اما خب روز پنجم و ششم مرداد ماه، تاسوعا و عاشورا بود و قرار ما بر این بود که روز شنبه، هفت مرداد، اجرای ژنرال داشته باشیم که متاسفانه به دلایلی این هماهنگی صورت نگرفت و آسیب این موضوع مستقیما بر اجرای اول ما تاثیر گذاشت.

طی این چند روز از روند اجراها راضی بوده‌اید؟ 

غیر از اتفاقی که گفتم و به اجرای اول ما لطمه وارد کرد، خداراشکر از باقی اجراها راضی هستم. جز دوستانی که با موضوعات مذهبی زاویه‌ی دید شدید دارند، فکر می‌کنم غالب تماشاگران کار، تا الان از اجراها راضی بودند.

آیا ناگفته‌ای هست که بخواهید درباره‌اش توضیح دهید؟ 

خیر از شما بابت این گفتگو ممنونم و امیدوارم اجراهای خوبی پیش رو داشته باشیم.

انتهای پیام/

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا