فرهنگ و هنر

عشق رمز ورود بارگاه سلطان طوس است

عشق رمز ورود بارگاه سلطان طوس است

کا 118/قم سر برگرداندم و به گنبد نگاه کردم. به درخشش گنبد بارگاه مردی نگاه کردم که آوازه بزرگی و مهربانی‌اش از هر گوشه ایران مردم را به سویش کشانده است. امروز به هر سو چشم چرخاندم و هر آوایی که شنیدم به من فهماند عشق رمز ورود بارگاه سلطان طوس است.

۲۰ کیلومتر تا مشهد مانده است. به زائرین پیاده که از کنار جاده عبور می‌کنند نگاه می‌کنم. پرچم‌های سبز، سرخ و سیاه توجهم را جلب می‌کند. بعضی کوله به پشت دارند و بعضی همراه  بچه‌هایشان به سمت مشهد راهی شدند. به روبه‌رو نگاه می‌کنم. مشتاق رسیدن به حرمم. به جاده نگاه می‌کنم تا شاید زودتر برسم.
از کمربندی می‌گذرم و وارد خیابان منتهی به حرم می‌شوم. به حرم می‌رسم و مقابل حرم می‌ایستم. جمعیت زیادی به سمت حرم می‌روند. پرچم سیاه روی گنبد تکان می‌خورد و گلدسته‌ها می‌درخشند. از شلوغی عبور می‌کنم و وارد حرم می‌شوم. گوشه‌ای از حرم جمعیتی حلقه زده‌اند و یکی در مرکزشان ایستاده است. مرد با صدای بلند به زبانی که نمی‌شناسم نوحه می‌خواند و اطرافیانش سینه می‌زنند. چند لحظه می‌ایستم و به نوای سوزناک و حزن‌انگیزش گوش می‌کنم. نمی‌دانم چه می‌خواند اما حس غریب صدا تا عمق تنم می‌خزد و جانم را به غم می‌دوزد.
از کنارشان عبور می‌کنم و به صحن انقلاب می‌روم. جمعیت زیادی در صحن هستند. هر کسی گوشه‌ای نشسته است و اشک می‌ریزد. جایی روی زمین، مقابل گنبد می‌نشینم. به گنبد طلایی و پرچم سیاهش نگاه می‌کنم. اشک‌هایم روی گونه‌هایم می‌چکد. در نزدیکی‌ام کسی نوحه‌ای سوزناک پخش کرده و همراهش می‌گرید. مداح از امام رضا(ع) می‌خواند. به گنبد نگاه می‌کنم و در دل دعا می‌کنم.
چشمانم را می‌بندم و به مسیری که از قم تا مشهد طی کردم فکر می‌کنم. پیش از آنکه از قم حرکت کنم به حرم حضرت معصومه(س) رفتم و در صحن آیینه نشستم. به گنبد نگاه کردم. قرار بود از بارگاه خواهر به بارگاه برادر بروم. رفته بودم تا اجازه بگیرم و دعای خیر طلب کنم.
به مردمی که در صحن بودند نگاه کردم. زنی به دیوار تکیه داده بود و با صدای بلند گریه می‌کرد. به حاجتی که او را این اندازه گریان کرده فکر کردم. چه چیزی باعث می‌شد کسی میان صحن حرم امام رضا(ع) این چنین گریه کند؟ سمت دیگری از صحن مردی دست به سینه ایستاده بود و به گنبد خیره شده بود. دخترکی کنار من نشسته بود و با مادرش صحبت می‌کرد. از لهجه‌شان معلوم بود ترکند. مردی آنسوتر با دشاشه ایستاده بود و به امام رضا(ع) سلام می‌داد. من به مردمی نگاه می‌کردم که از گوشه و کنار سرزمینم با عشق به سلطان این بارگاه‌ها کیلومترها راه پیموده بودند و آمده‌بودند تا عرض ادب کنند.
سر برگرداندم و به گنبد نگاه کردم. به درخشش گنبد بارگاه مردی نگاه کردم که آوازه بزرگی و مهربانی‌اش از هر گوشه ایران مردم را به سویش کشانده است. امروز به هر سو چشم چرخاندم و هر آوایی که شنیدم به من فهماند عشق رمز ورود بارگاه سلطان طوس است.
انتهای پیام

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا